آزادی

ساخت وبلاگ

 قطره‌های دریاچه، رود شدند

دریا خواهند شد دیر یا زود

کسی نمی‌تواند به رفتن بگوید نرو

قطره‌ها فعل شده‌اند

کسی نمی‌تواند جلوی رفتن را بگیرد.

قطره‌ها جوانه کاشتند

جوانه‌ها درخت شدند

درخت‌ها پرنده آوردند

پرنده‌ها، امید به زندگی

و ما به حرکت می‌افتیم چون امید داریم

امید که روزی خنجر روی گلویمان بود

حالا با ما در خیابانها راه می‌رود

در چشم‌هایمان فوت می‌کند

و به بدن‌هایمان جرقه‌های ذوق تزریق می‌کند

ما طبیعتیم

کارمان را بلدیم

می‌شکفیم، راه می‌افتیم، میخوانیم

ما گلیم، رودیم، پرنده‌ایم

ما می‌مانیم

کیمیاگر...
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 1:45