کیمیاگر

ساخت وبلاگ
یکی از هم‌کلاسیای دوران راهنمایی بهم پیام داد که اومدم شهرتون، میتونی بیای همو ببینیم؟ رفتم. بیست سال بود هم رو ندیده بودیم. بیست سال. چه عدد بزرگی. هنوز همون ته‌چهره رو داشت. مذهبی بود. هنوزم مونده بود. موقع بار رفتن که شد، گفت حلال می‌خوره. گزینه‌ی بدون گوشت بهش پیشنهاد دادم. موقع حرف‌زدن، چندباری کلمات فارسی مناسب توی ذهنم نمیومدن و باید یه کمی فکر می‌کردم تا یادم بیاد. حس بدی پیدا کردم. فقط پنج سال گذشته از اومدنم، چرا باید اینجوری بشه؟ درسته که خیلی کم از زبان فارسی استفاده‌ می‌کنم ولی من شاعرم؛ با کلمات فارسی عجین بودم. یعنی اگه بیشتر بگذره، قراره بیشتر فکر کنم برای استفاده از کلمات؟ قراره بعضی از کلمات یادم برن؟ چه وحشتناک! شخصیتم رو توی زبان فارسی بیشتر دوست دارم. توی زبونای دیگه هنوز نتونستم به لذتی که میخوام برسم با شعر. علاوه بر زبان فارسی، در ارتباط بودن با آدم‌های فارسی هم از معدود خوبی‌های ایران به دنیا اومدنه. یعنی مثلا پنج ساله داری توی یه کشوری زندگی می‌کنی، و دیدار شیش ساعته با یه همکلاسی بیست‌سال پیش، میشه از بهترین دیدارهای این پنج سال. یه آدم که باهاش اختلاف‌نظر داری ولی مدل بودنش ایرانیه. نمی‌دونم دارم خوب توضیح میدم خودم رو یا نه. کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 20:51

.آلماگل!اسب‌های سپید از دشت رفتندبرف قله‌ها آب شدآمد پاییندر چاله‌های کوچکیزیر سم اسب‌های سیاهگل‌آلوده شد آلماگل!به عشق شک نکنبه لبخندت میان آن همه رنجبه زنده بودن درختانسنگ‌هاشک نکنبه این‌که جنین در شکم مادرشصدای تو را می‌شنود آلماگل!تو راز گل‌ها را می‌دانیتو با روسری گل‌دارتبا لبخندتیک دشت را در سینه‌ام رویاندییک باغ سیب را در رودخانه رها کردی آلماگل!قبرستان پر گل من!مرا در خودت دفن کنکه این قبرستاندیگر قبر خالی ندارد کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 22:33

  زندگی نکرده که غلط نداره، باید زندگی کنی و زندگی کنی و اشتباه و اشتباه، تا بفهمی چی به چیه. بدیش اینه که این وسط ممکنه آسیب بزنی به بقیه. این باگشه. وگرنه خودت اگه اذیت بشی ایرادی نداره، اصلا درستش همینه که اذیت بشی. همین اذیت‌شدنه شکلت میده اگه لهت نکنه کامل البته. ترجیحم اینه که له بشم و مهربون، تا اینکه هیچی اتفاق نیفته و اروپایی زندگی کنم و بمیرم، سلف‌سنتریک و نچسب. آدم گرسنه، مهربونه حتی توی اوج گرسنگیش. آدم له شده از رابطه یا آدمی که دوستش داشته هم همین‌طور. توجه میکنه به آدما. آدما براش مهمن، احساسات، عواطف.  وسط سفر بودیم و ایمیل تایید مدارکم رسیده بود. وسط خبر خوشحالی ترجیح داد بهم بگه که احساساتش عوض شده نسبت بهم. که دیگه مثل قبل نیستم براش. که حس میکنه که توی این سالها اون پیشرفت کرده و من از لحاظ هوش روانشناختی و احساساتی عقب مونده‌ام و نمیتونم نیازهای روانی و عاطفیش رو برآورده کنم. گفت که نیاز به کسی داره که وقتی باهاش حرف میزنه، عکس‌العمل نشون بده و نه اینکه سکوت کنه و با یکی دو کلمه، بحث رو ادامه نده. نگه «چه خوب» ، «نمی‌دونم» یا جوابای کوتاه. من همدلی و جوابای بلند می‌خوام. می‌خوام وقتی که حرف می‌زنم حس نکنم که با دیوار دارم حرف می‌زنم. گفت تو همیشه خودت رو می‌ذاری جای من و جواب میدی، ولی من اینو نمی‌خوام. نیاز دارم که من رو درک کنی و از دید من ببینی مسائل رو. منم که در تمام اون مدت داشتم یه جاده‌ی بلند رو رانندگی می‌کردم، به همه‌ی حرفاش فکر کردم و دیدم که حق میگه. من هیچ‌وقت آدم حرف‌زدن زیاد نبوده‌ام. کلا آدم حرف‌بزنی نیستم. بیشتر ترجیح میدم بشنوم. و خب توی یه رابطه با کسی که مدام دوست داره حرف بزنه، حکم دیوار رو دارم. کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 46 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 13:04

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟

برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما

پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.

کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.

جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

کیمیاگر...
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 16:04

چشمانت را ببندو خود را به سیاهی‌ها بسپارپشت سایه‌ی پلک‌هایت.در میان دهلیزهای پر پیچ و خم صداها سفر کنخود را به اعماق سایه‌ها بفرستخود را زیر پوست خود فرو کنخود را در خود غرق کنخود را در خود از یاد ببردر بی‌نهایتدر بیکرانگی وجود خود.دریاخود را در دریایی دیگر فراموش می‌کند.خود را فراموش کنو مرا نیز. در این فراموشی بی‌پایان و بی‌زمانلب‌ها، بوسه‌ها، عشقهمه و همه دیگر بار زاده می‌شوندستارگان فروزنده، دختران شب‌اند.   کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 15:33

من زاده‌ی ایرانم.وقتی به دنیا آمدمجنگ تمام شده بوداما هنوز صدای موشک در گوش‌ها می‌پیچیدما از آسمان می‌ترسیدیماز هواپیمااز صدای بلند.ما در صف‌های طولانی می‌ایستادیمتا شاید بتوانیم خانه‌مان را گرم کنیمنفت زیر زمین‌ زیاد بود اما برای ما نه. من قلب گرمی داشتمو همیشه با مورچه‌ها حرف می‌زدم.برای ماهی حوض داستان تعریف می‌کردمتا احساس تنهایی نکندو روزهای خاله‌بازی، زود از سرکار برمی‌گشتمتا شکیبا -دختر همسایه- دلتنگم نشود. بزرگ شدممهاجرت کردمو تنهایی‌ام بزرگ‌تر شداینجا آدم‌ها نمی‌ایستند تا آدم را نگاه کنندگنجشک‌ها انگار از روی نوشته‌ای آواز می‌خوانندو شعر، چیزی‌ست شبیه ابری مزاحم دلم برای لطافت دست‌های مادرم تنگ شده استبرای «قابلی ندارد» یک بقالبرای لبخندی از ته قلب من زاده‌ی ایرانمزاده‌ی رنج و شعرریشه‌هایم را به دندان گرفتم و پرواز کردمبه جنگلی که درخت‌هایش آوازم را نمی‌شناسنداز روی درختپرنده‌هایی را تماشا می‌کنم که روی سیم برق جشن گرفته‌اندو زیر لب می‌گویم:«خوش به حال درختان که نمی‌توانند مهاجرت کنند!» کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 15:20

 اینکه هیچ کاری نمی‌تونیم بکنیم، خیلی اذیتم میکنه. اینکه زیر ظلمیم با دستای خالی و هیچ کسی هم کمکی نمیکنه از بیرون.

انگار نامرئی هستیم ولی درد میکشیم. استمرار شر، اذیتم میکنه.

انقدر زجر کشیدیم و ازمون آدم گرفتند که حتی بعد از آزادی، زیاد خوشحال نخواهم بود.

کیمیاگر...
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1402 ساعت: 14:28

 خواندم که افغان‌ها را به بام‌لند تهران راه نداده‌اند. چیزی که از خود موضوع، بیشتر ناراحتم کرد، این بود که خبری از استوری‌ها و ریتوییت‌ها نبود. خبر را دوست افغانی‌ام شیر کرده بود. یاد این افتادم که چند ماه پیش، وقتی خودم را زیر توییت مسئولان اسپانیایی جرواجر می‌کردم، طرفداران مسئولان به من می‌گفتند که چرا توقع داری این مسئول در مورد ایران یا آفریقا نظر بدهد و حمایت کند؟ این‌طوری بود که خب شما همیشه غرق در گه بوده و هستید، پس خودتان کار را دربیاورید و ما را با دردهایتان مشوش نکنید. انگار که دور بودن و رنگی‌بودن مجوزی باشد برای در گه بودن و تو باید آن را بپذیری یا خودت تنهایی کاری کنی. یاد آن جمله‌ی خبرنگار اروپایی افتادم که این مهاجران اوکراینی، چشم آبی و بورند. مهاجران تیره و تار نیستند. حقشان آوارگی نیست. ولی یک افغانی اگر به یک مرکز خرید نرود هم طوری نمی‌شود.  دارم تهرانی‌هایی را تصور می‌کنم که پشت افغانی‌های بام‌لند، می‌شنوند و می‌بینند که چه اتفاقی افتاده، نگاهی از سر رحم کرده‌اند و وارد شده‌اند تا فیلم ببینند یا پیتزا بخورند. ریدم به این طبقه‌بندیای ذهنی آدمیزاد.  کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 71 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 12:49

در تمام این چندسال، دو زندگی موازی داشته‌ام. در شادترین لحظه‌هایم، خودم را در زندگی ایرانم تصور کرده‌ام. که اگر مانده بودم الان در حال چه کاری بودم. که تولدم چطور می‌گذشت که سال نوام چطور بود. که در انقلاب، کجا بودم و چه کار می‌کردم. من آدم کنده‌ای هستم. زندگی با تمام قشنگی‌هایش و شادی‌هایم، رنج است برایم. هرجا که زیادی سنگین شوم دکمه‌ی اجکت را می‌زنم و از هواپیما می‌پرم پایین. گفتم هواپیما، یاد موشک افتادم. هربار که هواپیما می‌خواهد بلند شود، یاد آن آدم‌ها میفتم؛ فرازگاه امام و آخرین لحظات انسان‌هایی بی‌گناه. و همزمان یاد آدم‌های افغانستان می‌افتم که چرخ هواپیما را بغل کردند تا بتوانند فرار کنند. من چرا باید یاد این چیزها بیفتم؟ دیوث‌های اروپایی این چیزها را نمی‌فهمند. یک جهان دارند و آن خودشان است. کیمیاگر...ادامه مطلب
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 17:48

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟

برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما

پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.

کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.

جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

کیمیاگر...
ما را در سایت کیمیاگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmahdiyardelkashf بازدید : 105 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 16:48